شعرعاشقانه.عکس عاشقانه.داستان shahzady.iljima20 | ||
از یه هفته پیش که سر یه جریان مسخره تا 3 روز با ار کونتاکت داشتیم تا دیشب همینجور هی بحص و دلخوری بود 2روزم بود گربم مریض بود خیلی بی حال حتی نمی تونست وایسه.چشماش گود رفته بود تند تند نفس می کشید دیشب مرد حالم خیلی گرفتست از دیشب یه بند دارم گریه می کنم از 2 روز پیشم که همش اعصابم خورد بود همش گریه الانم همش گریه همش یاد کاراش می افتم چقدر مهربون بود چقدر می فهمید حالتاتو.اگه ناراحت بودم می رفتم تو حیاط می یومد پیشم انقدر اسباب بازی هاشو می اوورد جلو تا باهاش بازی کنم از اون حالت بیام بیرون. گفته بودم به مامان اگه خوب شد یه خرس گنده داشتم می دم بهش دیروزم خرسرو گذاشتم بیرون اما دیشب.... نهایت همدردی ار این بود که ... حالم خیلی بده هر چی تظاهر می کنم نمی شه خیلی بده... ![]() نظرات شما عزیزان: برچسبها: | ||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By: Persian Skin ] |