اما ...

اما عزیز خسته و داغدار من...

با همه اشتیاقم...

بگذار در سودای با تو بودن بمانم

بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد

بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم...

بگذار نفسهایم در آرزوی دیدار تو به شماره افتد...

بگذار همه آن چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو

بر من بخشیده است...دست نخورده بماند

بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود

به تمامی لمس کنم.....

بگذار افقهای خیالم را برای دیدار تو

به نظاره بنشینم....

بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده شود...

بگذار در حسرت دیدار تو بمانم...

بگذار سوز و گداز سینه ام....پر جوش بماند...

بگذار پر التهاب بمانم....

بگذار همیشه و برای ابد....

دلتنگ تو بمانم...

چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن بپای تو مردن وبه عشق تو سوختن؛

وچه تلخ وغم انگیز است، دور از توبودن، برای تو گریستن؛

و به عشق و دنیای تو نرسیدن؛ ایکاش می دانستی بدون تو،

مرگ گواراترین زندگیست؛ بدون تو وبه دور ازدستهای مهربانت،

زندگی چه تلخ وناشکیباست. ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست،

وایکاش میدیدی قلبی راکه فقط؛

برای تو می تپد

دوست دارم تا اخرين باقيمانده ی جانم تو را عاشق  كنم

زندگی من در زلالی چشمان تو خلاصه شده

زندگی من در نفس های بازدم تو جاری شده

 زندگی من در همين از تو نوشتن ها وسعت يافته

نفس كشيدن من تنها با ياد اوری زنده بودن تو امكان پذير است

همين كه گاه نگاه چشمان پر از عشق يا سردی تو را ميبينم برايم كافی است و قانع

كننده است كه زندگی زيباست

اگر روزی از ديار من سفر كنی با چشمانی نابينا شده از گريستن در نبودت جای

قدمهايت را بر روی سنگفرش خيابان گل باران ميكنم

I LOVE YOU

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم

مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .

غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی

خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است

نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم

ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

تبسمی از تو مرا کافیست که  از هیچ به همه چیز برسم

توراحس میکنم هردم...

که با چشمان زیبایت مرا دیوانه کردی...

من از شوق تماشایت...

نگاه از تو نمیگیرم....

تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار....

ولی...افسوس...این رویاست....

تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم....

تو با من مهربان بودی...

واین رویا چه زیبا بود....

ولی.... افسوس.... که رویا بود....

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زيباترين زيبايی ، ای رويای بيداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بيقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،

به همين لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهايت از خون محبت جاری است

به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من

به همان لحظه ديدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بيان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره  

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره 

میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم

بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی

دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین

چه دل آزارترین شد چه دل آزارترین

نه من دیگر به روی ناکسان هرگز نمیخندم

در دلم آرزوی آمدنت می میرد

این شعر،تا ابد با تو خواهد زیست

حتی وقتی که من دیگر نباشم

یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد

شعر عاشقانه،بیشتر از آدمها می ماند

عاشقانت تو را ترک می کنند

اما شعر عاشقانه

همیشه با تو خواهد بود

پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!

شعری از اعماق جان،

که مرا به یاد تو آورد...

شعری که همیشه با تو بماند.

   چه شبهایی با رویای تو خوابیدم

                                                    نفهمیدی

           چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود

                                                   نمیشنیدی

         چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم

        از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم

          چه شبهایی با شب گردی

                      شبو تا صبح می بردم

              نبودی ماه جون می داد

                                         نبودی بی تو میمردم

             چه شبهایی دعا کردم یه کم

                 این فاصله کم شه

              یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه

     توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من

          چه قدر جای تو خالی بود

                      چه شبهای بدی بودن

    گذشتن    عمرو بردن

                             حالا من موندم و  حسرت

           چه قدر بی رحمه این دنیا

               به این تقدیر بد لعنت...............

از جریمه های نانوشته که بگذریم

سلمانی و ساعت و سیب

سکه و سلام و سکوت

و سبزی صدای بهار

هفت سین سفره ی من بود

بچه که بودم

دلم برای آن کلاغ پیر می سوخت

که آخر هیچ قصه ای به خانه نمی رسید

بچه که بودم

تنها ترس ساده ام این بود

که سه شنبه شب آخر سال

باران بیاید

بچه که بودم

آسمان آرزو آبی

و کوچه ی کوتاهمان

پر از عبور چتر و چلچراغ و چلچله بود

ی. گلرویی

می دانی؟

 

یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

 

و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت

... ... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.

حسين پناهي

سال ها تکراری تر از همیشه

و لحظه هایی که

که می گذرد

اما به سختی

بهار پائیز گونه ام مبارک

پ.ن: بودنت در این سال کنارم مرا امید زیستن داد. 

خانه ات زيباست

نقش هايت همه سحرانگيز است

پرده هايت همه از جنس حرير

خانه اما بي عشق ، جاي خنديدن نيست

جاي ماندن هم نيست

بايد از كوچه گذشت

به خيابان پيوست

و  تكاپوي كنان

عشق را  بر لب جوي و گذر عمر و خيابان جوئيد

عشق بي همهمه در بطن تحرك جاريست

*****

تن تماميت زيبايي پيراهن نيست

مهرباني با تن، مثل يك جامه بهم نزديكند

و اگر ميخواهيم روزهامان

همه با شبهامان

طرحي از عاطفه با هم ريزند

گاهگاهي بايد

به سر سفرهء دل بنشينيم

قرص ناني بخوريم

از سر سفرهء عشق

گامهامان بايد

همهء فاصله ها را امروز

كوتاه كنند

و سر انگشت تفاهم هر روز

نقب در نقب دري بگشايد

دري از عشق به باغ گل سرخ

"و بينديشيم بر واژهء "دوستت دارم

محمدتقي  خاني - متخلص به آرام

بیهوده انتظار تو را دارم

هر چند

 اینجا بهشت شاد خدایان است

بی تو برای من

اي‌ كه‌ مي‌پرسي‌ نشان‌ عشق‌ چيست‌، عشق‌ چيزي‌ جز ظهور مهر نيست‌

عشق‌ يعني‌ مهر بي‌اما، اگر عشق‌ يعني‌ رفتن‌ با پاي‌ سر

عشق‌ يعني‌ دل‌ تپيدن‌ بهر دوست،‌ عشق‌ يعني‌ جان‌ من‌ قربان‌ اوست‌

عشق‌ يعني‌ مستي‌ از چشمان‌ او بي‌لب‌ و بي‌جرعه، بي‌مي، بي‌سبو

عشق‌ يعني‌ عاشق‌ بي‌زحمتي‌، عشق‌ يعني‌ بوسه‌ بي‌شهوتي‌

عشق‌ يار مهربان‌ زندگي‌، بادبان‌ و نردبان‌ زندگي‌

عشق‌ يعني‌ دشت‌ گلكاري‌ شده‌، در كويري‌ چشمه‌اي‌ جاري‌ شده‌

يك‌ شقايق‌ در ميان‌ دشت‌ خار، باور امكان‌ با يك‌ گل‌ بهار

در خزاني‌ برگريز و زرد و سخت‌ عشق، تاب‌ آخرين‌ برگ‌ درخت‌

عشق‌ يعني‌ روح‌ را آراستن‌، بي‌شمار افتادن‌ و برخاستن‌

عشق‌ يعني‌ زشتي‌ زيبا شده‌، عشق‌ يعني‌ گنگي‌ گويا شده‌

عشق‌ يعني‌ ترش‌ را شيرين‌ كني، عشق‌ يعني‌ نيش‌ را نوشين‌ كني‌

عشق‌ يعني‌ اينكه‌ انگوري‌ كني، عشق‌ يعني‌ اينكه‌ زنبوري‌ كني‌

عشق‌ يعني‌ مهرباني‌ درعمل‌، خلق‌ كيفيت‌ به‌ كندوي‌ عسل‌

عشق، رنج‌ مهرباني‌ داشتن‌، زخم‌ درك‌ آسماني‌ داشتن‌

عشق‌ يعني‌ گل‌ بجاي‌ خارباش، پل‌ بجاي‌ اين‌ همه‌ ديوار باش‌

عشق‌ يعني‌ يك‌ نگاه‌ آشنا، ديدن‌ افتادگان‌ زيرپا

زيرلب‌ با خود ترنم‌ داشتن، برلب‌ غمگين‌ تبسم‌ كاشتن‌

عشق، آزادي، رهايي، ايمني‌ عشق، زيبايي، زلالي، روشني‌

عشق‌ يعني‌ تنگ‌ بي‌ماهي‌ شده‌، عشق‌ يعني‌ ماهي‌ راهي‌ شده‌

عشق‌ يعني‌ مرغهاي‌ خوش‌ نفس، بردن‌ آنها به‌ بيرون‌ از قفس‌

عشق‌ يعني‌ برگ‌ روي‌ ساقه‌ها، عشق‌ يعني‌ گل‌ به‌ روي‌ شاخه‌ها

عشق‌ يعني‌ جنگل‌ دور از تبر، دوري‌ سرسبزي‌ از خوف‌ و خطر

آسمان‌ آبي‌ دور از غبار، چشمك‌ يك‌ اختر دنباله‌دار

عشق‌ يعني‌ از بديها اجتناب‌، بردن‌ پروانه‌ از لاي‌ كتاب‌

عشق‌ زندان‌ بدون‌ شهروند، عشق‌ زندانبان‌ بدون‌ شهربند

در ميان‌ اين‌ همه‌ غوغا و شر، عشق‌ يعني‌ كاهش‌ رنج‌ بشر

اي‌ توانا ناتوان‌ عشق‌ باش، پهلوانا پهلوان‌ عشق‌ باش‌

پورياي‌ عشق‌ باش‌ اي‌ پهلوان، تكيه‌ كمتر كن‌ به‌ زور پهلوان‌

عشق‌ يعني‌ تشنه‌اي‌ خود نيز اگر، واگذاري‌ آب‌ را بر تشنه‌تر

عشق‌ يعني‌ ساقي‌ كوثر شدن‌، بي‌پرو بي‌پيكر و بي‌سرشدن‌

نيمه‌ شب‌ سرمست‌ از جام‌ سروش، در به‌ در انبان‌ خرما روي‌ دوش‌

عشق‌ يعني‌ خدمت‌ بي‌منتي‌، عشق‌ يعني‌ طاعت‌ بي‌جنتي‌

گاه‌ بر بي‌احترامي‌ احترام‌، بخشش‌ و مردي‌ به‌ جاي‌ انتقام‌

عشق‌ را ديدي‌ خودت‌ را خاك‌ كن‌، سينه‌ات‌ را در حضورش‌ چاك‌ كن‌

عشق‌ آمد خويش‌ را گم‌ كن، عزيز قوتت‌ را قوت‌ مردم‌ كن‌ عزيز

عشق‌ يعني‌ مشكلي‌ آسان‌ كني، دردي‌ از درمانده‌اي‌ درمان‌ كني‌

عشق‌ يعني‌ خويشتن‌ را گم‌ كني‌، عشق‌ يعني‌ خويش‌ را گندم‌ كني‌

عشق‌ يعني‌ خويشتن‌ را نان‌ كني، مهرباني‌ را چنين‌ ارزان‌ كني‌

عشق‌ يعني‌ نان‌ ده‌ و از دين‌ مپرس، در مقام‌ بخشش‌ از آئين‌ مپرس‌

هركسي‌ او را خدايش‌ جان‌ دهد، آدمي‌ بايد كه‌ او را نان‌ دهد

در تنور عاشقي‌ سردي‌ مكن‌، در مقام‌ عشق‌ نامردي‌ مكن‌

لاف‌ مردي‌ مي‌زني‌ مردانه‌ باش، در مسير عاشقي‌ افسانه‌ باش‌

دين‌ نداري‌ مردي‌ آزاده‌ شو، هرچه‌ بالا مي‌روي‌ افتاده‌ شو

در پناه‌ دين‌ دكانداري‌ مكن‌، چون‌ به‌ خلوت‌ مي‌روي‌ كاري‌ مكن‌

جام‌ انگوري‌ و سرمستي‌ بنوش‌، جامه‌ تقوي‌ به‌ تردستي‌ مپوش‌

عشق‌ يعني‌ ظاهر باطن‌نما، باطني‌ آكنده‌ از نور خدا

عشق‌ يعني‌ عارف‌ بي‌خرقه‌اي‌، عشق‌ يعني‌ بنده‌ بي‌فرقه‌اي‌

عشق‌ يعني‌ آن‌ چنان‌ در نيستي‌، تا كه‌ معشوقت‌ نداند كيستي‌

عشق‌ باباطاهر عريان‌ شده‌، در دوبيتي‌هاي‌ خود پنهان‌ شده‌

عاشقي‌ يعني‌ دوبيتي‌هاي‌ او مختصر، ساده ولي‌ پر هاي‌ و هو

عشق‌ يعني‌ جسم‌ روحاني‌ شده‌، قلب‌ خورشيدي‌ نوراني‌ شده‌

عشق‌ يعني‌ ذهن‌ زيباآفرين، آسماني‌ كردن‌ روي‌ زمين‌

هركه‌ با عشق‌ آشنا شد مست‌ شد، وارد يك‌ راه‌ بي‌ بن‌بست‌ شد

هركجا عشق‌ آيد و ساكن‌ شود، هرچه‌ ناممكن‌ بود ممكن‌ شود

در جهان‌ هر كار خوب‌ و ماندني‌ است، ردپاي‌ عشق‌ در او ديدني‌ست‌

سالك آري‌ عشق‌ رمزي‌ در دلست‌، شرح‌ و وصف‌ عشق‌ كاري‌ مشكل‌ست‌

عشق‌ يعني‌ شور هستي‌ دركلام‌ عشق، يعني‌ شعر، مستي، والسلام‌

سلام به همه ی دوستان خودم حالتون چطوره این ایامو به همتون تسلیت میگم من من دوستار دوستیهای شمام راستی میخوام یه چیزه جالبم بگم همون طور که قبلا بتون گفتم من هم شاعرم و هم میخونم چی کار کنیم دیگه بابا ته شیم هرکی که خواست میتونه موضوعشو بهم بگه تا براش شعربگم میگم من ته مرامم باور نمیکنیددیگه یکی ازسروده هامو  براتون مینویسم حالشو ببرین البته این سبکش رپه هر کی خواست مثنوی غزل و...... هم براش میگم

روزای رفتن درو به روم بستن اون قهر کردنات اون ناز کردنات روزای تنهایی روزای بارونی پشت پنجره بغز تو هنجره روزای اوج توی قفس گذر عمر روی هوس روزام حتی دقایقم همه به پای تو بود حتی ثانیه هام روزایی که جای تاپ و توپ قلب من همش ندای جدایی میومد به سمت من من شده بودم جورچین دستت هر طور که میخواستی منو میچرخوندی هر دم با رفتنت منو میترسوندی یه روز میشه برمیگردی اون روز دیگه دیر شده حتی گل سنگ قبرمم پیر شده اگه اینو گوش دادی واسه من تو اشک نریز اگه چشات بارونی شه دل من آروم نمیشه....... نظرتونو بهم بگین

       

 چون اینا عشق نیست.
پس چیه؟ باشه میگم هوسه........

بگذریم چون بیشترمون میدونیم که من چی میگیم  بعضیا هم که نمیدونن نترسن دیر نشده میفهمن

البته من براشون آرزو میکنم که بتونن با هم بمونن با هم زندگی کنن با هم بخندن با هم گریه کنن

باهم بخوابن باهم بیدار شن باهم عاشق باشن براهم بمیرن کاش.........................

ما که حسود نیستسیم هاااااااااااااااااااااااا والااااااااااااااااااااااااا

من میخوام بزرگ بشم من میخوام پولدار شم من میخوام خونه داشته باشم من میخوام ماشین داشته

 باشم اصلا" میخوام همه پولای دنیا ماله من باشن که همه به من توجه کنن همه باهام خوش برخورد

باشن دیگه کسی منو ولم نکنه بره حتی واسه پولمم که شده من میتونم با پول دکتر شم مهندس شم

 حتی رئیس شم آره پس من پولدار میشم آره حتما میشم ولی نه من چجور میتونم پولدار شم من که

 نمیتونم پس چیکار کنم؟ولی نه سعی میکنم که بشم اه بسه دیگه تا کی میخوام به خودم دروغ بگم

من که یه آدم تنهام آخه چجوری میشه؟ همش که دارم از خودم سؤال می کنم خدایا خودت کمکم

کن...............

آره بهتره دست به دعا بردارمو به خدا توکل کنم ولی خدا به من که یه بنده ی گناه کارم کمک نمیکنه پس

 اینم نمیشه وای من چیکار کنم..............................؟

میگم کاش می شد بدون این چیزا آدم خوشبخت بود یعنی میشه فکر نکنم آخه یکی به من بگه تو این دنیا چیه که پول نمیخواد ها چیه؟ حالا دیدین من حق دارم سردرگم باشم؟

سلام سلامی به گرمای یخ یخ و به نرمیه گل کاکتوس حالتون احوالتون

 خوبید؟ خداروشکر. اوضاع احوال کارچطوره؟ اونم خوبه بازم خدا روشکر.

بازم یه شعر از خودم براتون مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد.

دستای پر مهرت هنوز یادمه                         دعای خیر روزای اولت هنوز با منه

عاشقتم تو هنوز اینو نفهمیدی                     با دلم چقدر داری تو بد میگی

بازم دستای گرمتو بزار تو دستم                    ترو خدا نگو از بودن با تو خستم

هیچوقت نمیره ازیادم اون همه تحقیرات بهم بگوکی باعث شدبکنی این همه تغییر ها

من خیلی دوستت داشتم با تو هم هی پست عوضی

                                     آره میدونم چرا اینجوری کردی تو داشتی قصدو غرضی

منی که واسه تو میمردم                    هر دم واسه تو از عشق میخوندم

نفسم توی سینه حبس شده             آره قله ی بی رحمی تو چشات فتح شده

تلقین:
آهسته قدم می زدم

بازم سلام سلام به همه ی دوستان خودم امیدوارم حالتون خوب باشه روزهای پیش روتون پر از شادی و

خوشحالی باشه بازم یه داستان ازخودم براتون مینویسم که ببینید چقدر این روزگار برای من بد بوده از اون روزی

که بدون رضایت خودم پا به این دنیا گذاشتم پشت سره هم دارم بد میارم  پشت سره هم دارم از این دنیا زخم

میخورم هر ثانیه بیشتر از ثانیه ی قبلی از این دنیا سیر میشم من کاملا" ناامیدم چون فکر میکنم دلیلی برای

زندگی کردن ندارم.خوب بریم سره یکی از ماجراهام........

واسه بودن با تو باید حداقل یه امید یا نمیدونم یه دلخوشی باشه ولی هر چی تلاش میکنم چیزی نمیبینم اینا

حرفایی بود که به من زد تورو خدا نگو که دیگه راهی نمونده و تو رو نمیخوام یادت میاد گفتی پشیمون شدم یادت

میاد چشمام گریون شدن آره سامان دیگه راهی واسش نمونده بودتو که رفتی دیگه نایی واسش نمونده بود

بهم بگو چیم بد بود من که مثله دیوانه ها کاری میکردم که تو رو بخندونم من که غرورمو گذاشتم زیر پامو هزاران بار

گفتم اگه ترکم کنی میمیرم شاید میخواستی امتحانم کنی؟ ولی تو که میدونستی من جنبه ی امتحان شدنو

ندارم.اما اگه امتحانم بود یه روزی تموم میشد فقط بهم بگو چرا؟ یه کم به خودت بیا یاد روزایه اوله آشناییمون آره

من همون همون سامانم که همیشه پیشه دوستات از من صحبت میکردی همیشه میخواستی منو به اینو اون

نشون بدی همونی که نمی ذاشتی من قهومو تلخ بخورم میگفتی نباید طعمه تلخی بیاد تو دهنت بعد یه عالمه

شکر میریختی توشو اول خودت ازش میخوردی و میگفتی میخوام طعمه شیرینیه لبامم توش باشه یادته اون روزایی که

نصفه شب به هم زنگ میزدیم وای که چه حسی داشتم واقعا" روزایه خوش چقدر زود میگذرن دیگه اشک تو

چشمم جمع شده راستی میگم یادته یه روز نمی ذاشتن بیای بیرون بعد شب زنگ زدی بهمو باهم گریه کردیم

بعدش جایه این که من تو رو آروم کنم تو منو آرومم میکردی شاید اون تنها گریه ای بود توعمرم که همیشه یادم

می مونه و برام قشنگه برام یه نوع تداعیه خاطرست نکنه اونی که الان پیشته چشاش رنگیه از من قشنگتره

عاشق تره مجنون تره بی معرفت من که گفتم تمامه ثروتم ماله تو دیگه چت بود نکنه اون همه کمت بود؟ چند بار

منو امتحان کردی که من با هیچ دختری هستم یا نه همیشه هم مطمئن تر میشدی میگم همه ی دخترا اینجورین

یا فقط تو منو اینجوری کردی ببین دیگه بازم نتونستم جلویه بغزمو بگیرمو دوباره چشمام خیس شدش و دست

نوشته هام خیس شد کاش اینجا بودی و با همون لحنه صدات میگفتی سامانم منم گریه می کنما بعدش منم

آروم آروم ساکت میشدم و بغلت میکردم بغلت میکردمو فقط میگفتم دوست دارم ببین دیگه نمیتونم چی بگم ولی

نوشته ها م یعنی گلایه هام هنوز ادامه دارن هنوز تموم نشدن فقط بدون هرجای دنیا که هستی برات آرزو میکنم

تو مثله من نشی و خوشبخت باشی............

این ماجرایه عشقه اولم بود به نظرتون اون با من کار درستی کرد؟.................

سلام.

سلام به همه ی دوستان خوب خودم حالتون احوالتون با این روزگاره بد و غلط چیکار

 میکنید حتما" مشغله ی کاری  اعصابتونو ریخته بهم ها الهی بمیرم

.

من از روزی که نا خواسته به این دنیا پا گذاشتم هم روزایه خوب داشتم و هم بد ولی

 مشکلاتمو پشت سر گذاشتم یعنی در طول این مدت بسیار برای من مشکل به

وجود اومده ولی خوب مشکل برای همه هست و باید ساخت من به قول گفتنی یه

 پسرک تنهام هم عاشق شدم هم تنها شدم هم خندیدم هم گریه کردم هم دوستی

 کردم وهم...............

 در اصل من همه تجربه ای داشتم من آدمی هستم که هر چی میخواستم از همون

 کوچیکی داشتم از همون کوچیکی من لوس بار اومدم من اوایل آدم مغروری بودم یه

 خودخواه ازاین آدمایه پست روزگار گذشت و گذشت تا این سامان بیچاره عاشق شد

 که البته ماجراشو بهتون گفتم آره بعد از اون کاری که باهام کرد گفتم دیگه به کسی

 دل نمیبندم بعد از چند وقت که حالم بهتر شد گفتم خوب من فقط باید طلافی کنم

پس شروع کردم .

من با دخترا دوست میشدم عاشقشون میکردم و بعد از این که با خوانوادشون مطرح

 میکردن منو دیگه پیدام نمی کردن ولی بعد از چند بار دیدم که این کاره من نیست و

 آدم باید یه عوضی باشه تا این کارو بکنه این شد که دیگه از این کارا نکردم  بازم شدم

 همون آدم مغرور و از خود راضی من به خاطره موقعیتم و حرفه ام خیلی برام زید

 بازی راحته من یه شغل زیبا و خیلی راحتم پس اصلا" مشکلی ندارم بعد از گذران

 مشکلات و ماجراهایی که داشتمو فقط یه نفر از دوستام که حاظرم براش بمیرم

 میدونه و از مسیح مقدس  میخوام که در طول زندگیش حتی یه سختی هم براش

 پیش نیاد از همتون خواهش میکنم براش دعا کنید  این دوست من خیلی خوبه یعنی

 شده تنها دلیله امید و خوشحالیه من به قدری خوبه که نمیتونم توصیفش کنم .

خلاصه من الان از نظره خودم یه آدم بدی هستم البته من الان هیچکدوم از کارایه

 قبلیمو نمیکنم و هر وقت یاد قبلا" میفتم از خودم حالم بهم میخوره .

بیاین سعی کنیم همیشه خوشحال باشیم آره خوشحالی قشنگه پس ما

خوشحالیم از در خونه که میایم بیرون اول میبینیم که یه نفر داره پشت سره دوستش

 صحبت میکنه بعد از چند قدم دیگه میبینیم اون یکی برای  فروختن جنس خود داره

 دروغ میگه و (قسم) میخوره که البته ظهرشم نماز میخونه وبا خداش رازو نیاز

 میکنه !!!!!!!!!!!!

کمی اون ورتر یکی سره کرایه تاکسی دعوا میکنه و به هم فوش میدن یکی سره

نوبت یکی سره چراغ قرمز یکی سره قسط یکی سره بدهکاری و..........................

 پس ما چطوری با این همه بدی تو دنیا میتونیم خوشحال باشیم یعنی برای خوشحال

 بودن باید همیشه تو خونه بمونیم؟؟؟!!!!!!!

 البته اونوقت هم با تلفن خبره بد میشنویم ها زیبایی هم تو این دنیا هست.... آره

میریم پارک و به اون دختر پسرایی که با عشق پیشه هم نشستن نگاه میکنیم آخ که

 عشق واقعی چقدر زیباست .

بعد از چند دقیقه یه مامور میاد و همه ی اون عشق زیبا رو ور میداره میبره بازم

بیشتر حالتون گرفته میشه نه چرا اینجوری قشنگ دست خانوادت رو میگیریو میبری

 بیرون  یه تفریحه سالم ولی وقتی که یه نفر آدم آغال به زن و به دخترت و یا به

 خواهر ه آدم ه چیزی میگه و نگاه بد میکنه مجبوری باهاش در بیفتی دیدین اینم نشد

 البته من دارم احتمالاتو میگم ها......................

ولی بیشتره اوقات همین طوره اونایی که پول دارن یه طور اونایی هم که نه یه طوره

دیگه  دارن زجر میکشن شمارو نمیدونم ولی من یه آدم بریدم یه آدم شکست خورده

 یه آدم دل کنده کسی که دلخوشی نداره (البته الان یه دلخوشی دارم  (یاسه من ))

همه از من دل کندن منو تنهام گذاشتن  من خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی تنهام من

یه آواره ام.

من دعا میکنم که همه ی شما زندگیتون پر از لحظات رنگی و زبا باشه و پر از

خوشحالی ..................................